Departed

...Never fade in the dark...

...Never fade in the dark...

Departed

او کسی است که اهمیت جمعی ندارد او فقط یک فرد است...
《لویی فردینان سلین》


نقاشی:فرشتگان سقوط کرده
نقاش: پیتر پل روبنس

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۰۶
    رگ

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واج» ثبت شده است

چه زنم چونای،هرچند...

چنگال چنگالم هم بکنند نمیرم آنجا!دیروز وقتی از لابه لای پاکت های چایی از چگونگیشان چشم دزدی میکردم؛لهجه ترسیده و نگاه دهاتیشان،رخت چرکیده ی چروکیده ،چهره ی در آفتاب چرخیده و آن چادر رنگی های روی چارقد  بلند که از دور کمر چاقشان چین انداخته ،تنگ کرده و در چنته چپانده بودند را که میدیدم،ان چند و چانه زدن های پوچ برای چهار چوق چربی و شکر بیشتر...میخواستم چشم لوچ کنم.خل و چل بازی دربیاورم و بزنم زیر گریه...آنسوی چارچوب خروجی چهار پنج تایی ازشان چفت چفت هم چسبیده و روی صندلی ها چرت می‌زدند . چندتاییشان هم در یک چارسو چمباتمه زده چرت و پرت در محاوره می‌چیدند.بیچاره ها میگفتند حالا دیگر چرخ مثل سابق نمی‌چرخد. قنات و چشمه ها ته کشیده و حالا دیگر هرچه چاه و چاله بکنی و زمین را بچلانی یک چکه اب هم نیست...پیرمرد چغر و چروک خورده چانه اش را چنگ میزد و می‌گفت:(در چراگاه هیچ نمانده،نه چارپای چرنده مانده نه چکاوک پرنده...آی چهل پاره شود این جهان که همه از بلوچستان و چابهار تا چالوس و بهبهان نفرین گرفته اند. نه قوچ دیگر میچرخد نه چلچله چه چه میزند.چراغ پیه سوز و چپق فرنگی و چماق دسته چرمی چوپان ایلات که غیرت چهل مرده داشت را با چکش خرد و خاکشیر کرده اند .نگویم که چاره دانان یا کوچیده اند یا چهار زانو زده اند که چاپار چینی ها برایشان چهره پردازی کند و بازار بچرخاند و ...حالا این عده  بچه چریده های شهری را ببینید که چربی مقام و منصب چاقشان کرده و جای چهارشانه ایستادن،دست بر سینه چلیپا کردن و چین به چهره انداختن جلوی مقصرین ،چهارنعل بر اسب چاپلوسی می‌تازند از پاچه شأن میخورند،نان و چغندر خوردن مردم یادشان رفته و از دستشان یک چکه روغن هم بر چاهسار حلقوم مردم نمیچکد...)

 

 

+.آروم باش..بالاخره میرسه...خفه شو پخمه ی هالو چیو آروم باش...کتابم کجاست.کتابم کجاستتتتتتتتتتتت...فصل جمع بندی شد کتابم کو؟!حالا من یه غلطی کردم گفتم اینجوری بفرس...وای خدا کتابم چرا نمی‌رسه...خوبه ...همین فرمون رو برو...شروع با رنگ زرده این بار!

 

 

 

خارج از گود در گودال

تلخ و گس،مثل شنیدن داستانی که از شدت رنج و غمگینی و بغض در گلو عقده شده اش،گوشه ای در خود مچاله شوی.زهرمار را سر کشیدم ،لیوان را به صورت دیوار پرت کردم ،بر زمین تف کردم،گورم را گم کردم.بمانم که چه؟اب اجل گلوگیرت شد مگر نه؟با این اضافه بازی ها گورت را کندی ،مگر نه؟یادم رفت بهت بگویم ،دیدمش!روح جنگل را.ان گوزن اثیری را.انقدر خدای گونه بود که انگار گوشت و پوستش از سرب گران بود . می‌درخشید ...از کنارم تند گذر کرد و نگاهی گذرا نثارم کرد...دانستم که گذشتم.دانستم ...

 

+فقط مثل آدم بخواب . بیدار شو .فقط مثل آدم بخواب و بیدار شو.فقط مثل آدم بکپ

غریبی در غروبی غمگین با ارمغانی ارغوانی رنگ در بغل از غیب

کاغذ ارغوانی را از روی ارمغان از غیب رسیده میکنم .نیشخندی مغرورانه صورتم را غصب میکند.غرق در رویا میشوم که:که بود آن حضرت غایب استوار ایستاده در چارچوب چوبی موریانه خورده ی کومه ی غمگینم.غریبه ی بی صورت.مردی که خورشید در پشت سرش غروب می‌کند ،به سمت غرب گام می‌کوبد و خورشید باختران با قدم هایش به یغما میرود.میدوم در باغ.به دنبالش..نیست.انگار اصلا نبوده...از غصه کم مانده غش کنم.در بغض و غضب غرق می‌شوم .تک تک غنچه ها را سر میبرم .مغرضانه،تیغه را زیر غبغب باغبان میفشارم:کجاست؟بگو کجاست!؟حرف بزن شغال!...آنجاست!میبینی؟او پیغمبر کلاغ هاست!میگویند مغز جغد شب را خورده و عالم شده،اغواگری و جادوگری میداند!.شایعه شده زال است و تن و  بالهایش را با زغال مرغوب مغیلان های عراق سیاه میکند.تیغ آغشته به خونی غلیظ  در خاک میغلطد .چشمان باز مانده اش کدر شده.حالم بهم خورد.پیدایش کردم!آخر سر پیدایش کردم!غوک شدم و جهیدم،زاغ شدم و پریدم،مرغابی شدم و کوچیدم...همه به امید آنکه فقط یک بار در آغوشش بگیرم.همه به آرزوی غنودن در کنارش روی سبزه ها ،غزل خواندن ها،در آرامش چپیدن های دور از اغیار...ای دریغ که الاغ بودم و ندیدم.دروغ ها را ندیدم...دست هایم را بغل کردم و ایستادم.چراغ روشن کردم و نشستم.پر سیمرغ آتش زدم و چاره طلبیدم.در رنجش نشستم و کوشیدم.چشم بر چشمش دوختم و خونخورده خندیدم ساکت ماندم و غرغر و غوغای ذهنش را شنیدم.غبار از رختش تکاندم و رقصیدم.در آغاز شب، داغی لب هایش را در غلغله وغربت بازار بغداد بوسیدم...

 

+متال گوش نده ‌‌‌‌‌‌پدرسگ.متال گوش نده پدرسگ.متال گوش نده پدرسگ!که گوه بخوری باز گیر بدی به آغاز و پایان و شرق و غرب و اوکراین