Departed

...Never fade in the dark...

...Never fade in the dark...

Departed

او کسی است که اهمیت جمعی ندارد او فقط یک فرد است...
《لویی فردینان سلین》


نقاشی:فرشتگان سقوط کرده
نقاش: پیتر پل روبنس

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۰۶
    رگ

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Breaking down» ثبت شده است

نئاندرتال،تسلیم،اوکراین،بنینگتون

عموما من وقتی میگویم نئاندرتال اولین فکری که به ذهنم می آید این بوده که چه در شکمشان می‌ریخته اند...نئاندرتال ها همنوع خوار بوده اند...قسمت ترسناکش این است که شواهد تاریخی نشان میدهد که بین قصابی همنوعانشان یعنی تقریبا انسان ها با بقیه ی حیوانات هیچ تفاوتی نمی‌گذاشته اند...در گرسنگی احتمالا یکی از فامیل هایشان را مثل خوک قصابی کرده و می‌بلعیدند...اما اینبار دنبال خصلت دیگری در پدر و مادرانمان میگردم ،وحشگری!وحشی، کودن  و بی تمدن شده ام ،دقیقا مثل یک نئاندرتال!اعصابم شدیدا تحریک پذیر شده ،زود وحشی میشوم،رفتار های غیرحرفه ای زیاد نشان می‌دهم ...عصبانی میشوم!آخ که چقدر از بهار بیزارم...هرچند زاده ی بهار ام...شاید به همین دلیل است؟اما دلایل ارزنده ای غیر از این توجیه لوس و مسخره دارم،این آب و هوا استرس زاست‌‌...کنترل هیجانات برایم سخت شده ظاهراً سیر فرگشتم در حال برگشت است...البته شاید تنها من اینطوری نباشم،روس ها هم هار شده اند ،چینی ها،اعراب(جنگ یمن)،امریکایی ها(جنگ سودان)و همچنین ترک ها و سوری ها...

هرچه فکر میکنم نمیتوانم اوکراین را درک کنم ...لاوروف دیروز در سازمان ملل در مورد حقوق بشر برای صندلی های خالی سخنرانی کرد.همه سالن را ترک کرده بودند...جواب هر دو طرف خیلی کوبنده بود بقیه ی نماینده ها رفته بودند که بگویند تو یکی دیگر خفه شو . لاوروف هم برای صندلی ها سخنرانی کرده که بگوید بود و نبودنتان فرقی ندارد،در سالن هم بودید با این صندلی ها تفاوتی نداشتید ...واقعا نمیدانم چطور اوکراین همه ی سلاح های اتمی اش را تحویل داده و یک باره بی دفاع مانده ،انهم با آن موقعیت جغرافیایی... برایم شدیدا موضوع پیچیده ای است.باید بروم کلی مطلب بخوانم یا تحلیل بشنوم که نه وقتش هست نه اعصابش...همین درس هایم را بخوانم خودش برای حلزون آدم نمایی مثل من خیلی است ...

از وقتی هوا گرم تر شده دیگر تی شرت نمیپوشم...سوییشرت را روی تن برهنه ام میکشم و در خلوت زیپش را باز میگذارم ولی اگر کسی آمد زیپ را بالا میکشم و تمام...چای ماسالا خیلی چایی جالبی است ولی باز هم جایگزین قهوه نمیشود،فکر میکنم بدون قهوه ای که مزه زهر مار بدهد و کامم را حداقل روزی دوبار تلخ کند میمیرم‌‌‌...و حالا ذخیره قهوه مان رو به اتمام است و رابطه ام با چایی خراب...

این چند روزه هر آهنگی که گوش میدهم یاد چستر بنینگتون می افتم...امروز به خودم آمدم و دیدم دارم روی بو اکشام اورولوم in the end را زمزمه میکنم...هر دو آهنگ را خراب کردم ،حالم بد شد خداوکیل...این ککیلی هم آدم خدا زده ای بود...مردم را درک نمیکنم ...

تسلیم میشوم!آدرس وبلاگ جدیدم را در اینجا تبلیغ میکنم ...هرچند باز هم از گودزیلای عزیزم تمنا میکنم مرا با آنتراکت تنها بگذارد و اینجا هم قدم رنجه نفرماید :/واقعیتش با این که نمیخواهم آنتراکت زیاد بازدید بخورد اما حالا که دوباره با دیپارتد همراه شده ام میخواهم ان را هم به اینجا پیوند دهم...

عینکِ حرامزاده

اشکم را دیگر در اورده اند ..نمی دانم بخندم یا گریه کنم ..مثل صحنه های کمدی های فرندز میماند ..به معنای واقعی پاره شده ام...یکی دو هفته ای میشود با نمره ی چشم به چشم بیایی به جمع عینکی ها پیوسته ام و عینک خدا لعنت شده ام دیوانه ام کرده...

روز اول رفتم و به خاطر این صورت وامانده که هیچ قماش عینکی به رویش نمی چربد یک عینک فریم نازک قاب کوچک فلزی برداشتم که هنوز به یک ساعت نکشیده خرذوق خرذوق رفتم ان را با یک فریم فلزی قاب درشت تاخت زدم...خوب روز بعد و شیشه ها برش خورده و این ملک الموت من اماده ...یک هفته ای روی چششم بود که داشتم کور می شدم ..چشم راستم ضعیف تر است..اصلا کور است.. بدبختی این بود که دسته ی عینک سمت راست تو چشمم بود میدان دیدم به شدت ضعیف و چشمم از شدت درد داشت از کاسه در می امد..گاهی حتی فکر میکردم اصلا با چشم راستم نمی بینم اول خیال میکردم فروم تاب دارد یا خار دارد ولی وقتی در اینه دقیق شدم و کولیس روی قاب هایش افتاد مشخص شد قاب راست از قاب چپ کوچک تر است(شاید بگویید مگر میشود بله میشود ! شانس تخمی من است )خب رفیتم فریم را عوض کردیم که دوباره من مثل ندیده ها برگشتم ان راهم با یک کائوچویی تاخت زدم قرار شد شیشه های ان فریم قبلی را روی این یکی بیندازیم ..روز بعد عینک امده که باز می بینم قاب هایش کوچک و بزرگ اند:/رفتیم دادیم گفتیم اقا اصلا برای خود این عینک شیشه ببر ..الان به دستم رسیده که بعللللللله...احتمالا از روی ان شیشه های قبلی بریده چمیدانم چه گهی تناول فرموده اصلا شاید شیشه های قبلی ریخت فریم را عوض کرده...باز هم قاب ها کوچک و بزرگ اند حتی از دفعه قبل بیشتر ریده.. کاملا ریده..(مثل خایه..همش تصور میکنم خایه های شیشه ای روی صورتم گذاشته ام) ...دیگر رویم نمی شود بگویم بروید عوضش کنید...دارم به فرو پاشی روانی می رسم ...اشکم را در اورده اند دارم دیوانه میشوم...

تو چرا اینجوری هستی؟!

تو چرا اینجوری هستی؟!

خدا شاهده یه بار دیگه این سوال مسخره بی سروته خنده دار کثافت رو ازم بپرسن جوری خودمو می کشم که بیشتر از خودکشی dead * پشماتون بریزه و همون قدر حمام خون !همون قدر وحشی!

همینم که هست !هیچ مشکلی هم ندارم!

 

*dead وکالیست گروه بلک متالmayhem  و morbidکه در سال۱۹۹۱ رگ(از مچ) هر دوتا دستشو زد گلوشو بریدو و در اخرم با شاتگان به پیشونی ش شلیک کرد

 

 

+باید اضافه کنم قبل از خودکشی جوری طرفو میکشم از فیلمse7enبدتر!

Breaking down

یک نفر به من بگوید چرا وبلاگ خونخوار باولکانی مسدود شده است فقط همین!