Departed

...Never fade in the dark...

...Never fade in the dark...

Departed

او کسی است که اهمیت جمعی ندارد او فقط یک فرد است...
《لویی فردینان سلین》


نقاشی:فرشتگان سقوط کرده
نقاش: پیتر پل روبنس

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۴/۰۶
    رگ

جهد کن،جهد...

حوصله ام به میزان شگفتی باد کرده بود حتی با نفس کشیدن هم ممکن بود بترکد و من را منفجر کند..امروز را درس نخواندم ....میخواهم خستگی در کنم..نمی دانم خستگی چه را البته من که کاری نمی کنم؟!تنها وقت حرام میکنم حرام و حرام...خوابیدم کف اتاق و خیره شدم به کتاب ها از بین ان همه کاغذ و کتاب، برف سیاهِ بولگاکف تند و تند چشمک میزد ...رفتم بَرَش داشتم اوردم شروع کردم بخواندن اما به قول دهخدا 《دیدم هیچ سر نمی افتم.عینک گذاشتم،دیدم سر نمی افتم،بردم زیر افتاب نگه داشتم دیدم سر نمی افتم ،هرچه کردم دیدم یک کلمه اش را سر نمی افتم》خوب دور و بر را نگاه کردم و سر افتادم که 《فِرانک》نیست ...با خودگویی این کتاب به ان کتاب کتابخانه را دنبالش شخم زدم..فرانک..فرانککک....رپتایل* عوضی کدوم گوری رفتی....سوسمار احمق...تمساح فراموشکار!...

باید بگویم که فرانک یک تمساح است...تمساح کاغذی البته،یک بوک مارک!..ما باهم کتاب می خوانیم ...کتاب خواندن با او باعث میشود میل به تعریف کتاب به دیگران را در خود خاموش کنم و مدام لازم نباشد مغز این و ان را به کار ببندم...خلاصه جوری به فرانک عادت کرده ام که ظاهرا دیگر بدون او تمرکز حواس هم ندارم....

بالاخره پیدایش کردم...اول کتاب ربه کا ...کتابی که میخواستم بخوانم ولی هیچ وقت فرصتش پیش نیامد ....فرانک را که برداشتم جمله ی دستنویسی با خط مادرم (کتاب هم مال مادرم است)درست در صفحه ی اول کتاب مثل خار در چشمم فرو رفت: 

《زمان و گردش روزگار منتظر هیچ کس نمی ماند》

     م_ع          ۶۷/۵/۴

حالا...حالا دیگر قلب جریحه دارم احساس نمیکند که باید استراحت کنم...

 

 

 

*رپتایل را همان رپتایل های فرا زمینی در نظر بگیرید

  • سگ ولگرد

نشخواریات

نوشته ها

چرند

نظرات  (۱)

ربه کا رو خوندم. قشنگه.

پاسخ:
منم شنیدم قشنگه هرچند هنوز نخوندم...