میسا آمانه(دارای اسپویل)
همیشه گفتم که انیمه دفترچه مرگ یه جورایی شخصیت منو عوض کرده.شاید چون در زمان درست دیدمش .اواخر نوجوونی(ژانر انیمه شونن هست،انیمه هایی که برای پسرای ۱۴تا۱۸سال تولید میشن) همون موقعی که تو ذهنم داشتم افکار لایت رو مزه مزه میکردم.این انیمه باعث شد بتونم بفهمم که دارم اشتباه میرم.زدم به جاده خاکی...یه جواب و یه دلیل منطقی بود برای تمام سوال هایی که راجع به این عقیده برات پیش میاد...قابل پیش بینیه که طرف لایت بودم همیشه...حتی یه بار هم ال جذبم نکرد یا هر شخصیت دیگه ای...حتی وقتی لایت کشته شد با این که خیلی به نظرم عوضی میومد و کلا یه شیطان مجسم شده بود...با این همه وقتی که داشت میگفت عاقبت همه ی آدمای خوب مثل پدرم تو این دنیا مرگه...گریه م گرفته بود... کلا روی چهار پنج تا فیلم گریه کردم،که دوتاش انیمه بودن:/کد گیاس و دفترچه مرگ...سر کدگیاس که خیلی گریه کردم،روی اپیزود های مختلفشم گریه کردم نه فقط اخرش(:/؟!)...یادمه اون موقعی که این سریال رو دیدم کارکتری که توی هر قسمت از دستش نمیدونستم سرمو به کدوم دیوار بکوبم میسا بود...ازش متنفر بودم...یه دختر یاندره(Yandere:یاندره به این دختر انیمه ای هایی میگن که ظاهراً خیلی گوگولی و مظلوم به نظر میان ولی روانی به تمام معنان و هر لحظه امکان داره سرت رو قطع کنن و با خشونت تمام تیکه تیکه ت کنن،هیچ رحم و احساسی هم ندارن،کلا بالاخونه شون اجاره س:/و وای به روزی که کسیو دوست داشته باشن،دقیقا هرکس به عشقشون بخواد نزدیک بشه یا صدمه ای بهش بزنه رو نابود میکنن:/هرکاری میکنن تا به دستش بیارن،البته یاندره های مذکری هم داریم مثلا رولو لامپروژ تو ی کد گیاس که عشق برادرانه ش به لولوش ادمو به جنون میرسوند ولی نود درصدشون دختر های گوگولین)میسا یه دختر یاندره برای لایته،یه عشق یک طرفه و لایت که برای اهداف خودش از میسا استفاده میکنه ولی میسا کاملا شیفته ی لایته،هرکاری براش انجام میده...قبلا خیلی به میسا سخت میگرفتم،میگفتم احمقه،که البته هست...دیوونه س...ولی ،اخر داستان وقتی که تنها میسا بود که از گروه لایت زنده موند،گفتم دلیلی داشته که اینجوری شده و دقت که کردم...فهمیدم میسا هیچ کدوم ازون کارای بد رو برای خودش نمیکرد،برای ساختن دنیای جدید هم نبود کاراش...فقط لایت رو میخواست...یه جورایی هیچ کدوم از بی توجهی های لایت براش اهمیت پیدا نمیکرد.چرا؟کارای لایت ؟ایمان به درستی کاراش؟هیجان محض؟ولی حالا فکر میکنم یکم بهتر میفهممش...همین امروز فهمیدم که در انتهای مانگا،میسا یک سال بعد از ناپدید شدن و مرگ لایت خودکشی میکنه...با لباسای سفید...درست شد همه چی،این پایانی برای میسا بود که همیشه میخواستم...حالا میفهمم که میسا شدیدا قدرت پرست بود...بیشتر از لایت...بیشتر از هرکس دیگه ای...نمیخواست مرکز توجه باشه,لذتی براش نداشت...میل شدیدی برای پرورش دادن داشت...میخواست باعث رشد بذری بشه که باور داشت ریشه ش همه ی دنیا رو میگیره...این چیزی بود که جذبش میکرد...البته که هم احمق بود و هم دیوانه،بدترین یاندره ای بود که تا الان میشناسم...کاملا تسلیم،به حدی تسلیم بود که لایت مطمین بود که همیشه دارتش.حالا میفهمم که از مظلومیتش متنفر بودم...از مهربون بودنش،مظلوم ترین و بی آزارترین یاندره ایه که دیدم...مرگ میسا،باز هم تسلیم،درسته ،الان کارکتر میسا کامل شد برام،این پایانی بود که باید میدیدم تا بتونم میسا رو دوست داشته باشم...مظلومیت تمام...الان کمتر بهش سخت میگیرم،یه جورایی دوستش دارم،البته که هیچ وقت نمیتونم از آدمای مظلومی مثل میسا دلخوش باشم ،ولی...نمیدونم نه تنها ازش متنفر نیستم دیگه بلکه دومین پرسوناژی شده که از این انیمه دوست دارم:)