Faith!!!!!
خیلی وقت بود یادم رفته بود شاگرد زرنگ بودن چه احساسی داره...
خیلی وقت بود یادم رفته بود شاگرد زرنگ بودن چه احساسی داره...
جان؟جانم؟...یعنی چی پدرسگا.من فقط دو روز نبودم،بندی که خدا سال دی اکتیو بوده باید دیروز آهنگ میداد؟!+_+
یه حس join to black parade خاصی دارم اصلا.نمیتونم بگم چقدر هیجان دارم الان.یه چالش تو تیک تاک چند سال قبل راجب مای کم بعد از خبر برگشتشون راه افتاده بود؟همون که یه مشت خرس گریزلی خاطرات نوجوونیشون زنده میشد یهویی ایمو میشدن؟همون:) فکر نمیکنم کسی الان از کسایی که یه روز گاث یا ایمو بودن هیجان زده تر باشه+_+
با اعتماد به نفس میتونم بگم مای کم جوری افراد گاثیک و ایمو رو تسخیر کرده که هیچ بند دیگه ای جایگزینی نمیشه!باورم نمیشه چقدر ذوق زده م ...برای تول یا متالیکا هم حتی اینقدر ذوق نداشتم :»
Download: The foundation of decay
+بالاخره منتشر شد.یادم نمیاد چقدر منتظرش بودم.دو سال؟یک سال؟کرونا حداقل این خیرش به ما رسید...بالاخره بعد از کلی مدت دیروز کل آلبوم منتشر شد...چشم هام قلبی شده کلا،البوم قفلی :))
یکم ملودیک شده رمشتاین،سبک تر...ولی هنوزم کار های کلاسیک و سنگین داره این آلبوم...خدا وکیل،هیچ بندی رمشتاین نمیشه:»حتی با این که خودشون اعتراف میکنن ۹۹درصد طرفدار های ما اصلا نمیدونن ما چی داریم میخونیم :»
+کلی بگم ؟من با آرزوی کنسرت رمشتاین و تول و متالیکا و دراکونیان و بلک سبث و داریوش اقبالی به گور میرم-_-البته نرسیدن به کنسرت رمشتاین از همه شون بیشتر درد داره چون هیچ بندی خفن تر از رمشتاین کنسرت نمیده و موزیک ویدیو نمیسازه-_-
++حال شناسنامه نوشتن ندارم :/
+آلبوم کرک همت،ترک جدید ارشیتکتز،البوم جدید رمشتاین،اخبار از متالیکا،این چند روز چه فتح الفتوحی شده ها،اخ قلبم +_+
+وتا موزیک ویدیوی تروما ساز برگریزون ازین البوم+_+:
کاغذ ارغوانی را از روی ارمغان از غیب رسیده میکنم .نیشخندی مغرورانه صورتم را غصب میکند.غرق در رویا میشوم که:که بود آن حضرت غایب استوار ایستاده در چارچوب چوبی موریانه خورده ی کومه ی غمگینم.غریبه ی بی صورت.مردی که خورشید در پشت سرش غروب میکند ،به سمت غرب گام میکوبد و خورشید باختران با قدم هایش به یغما میرود.میدوم در باغ.به دنبالش..نیست.انگار اصلا نبوده...از غصه کم مانده غش کنم.در بغض و غضب غرق میشوم .تک تک غنچه ها را سر میبرم .مغرضانه،تیغه را زیر غبغب باغبان میفشارم:کجاست؟بگو کجاست!؟حرف بزن شغال!...آنجاست!میبینی؟او پیغمبر کلاغ هاست!میگویند مغز جغد شب را خورده و عالم شده،اغواگری و جادوگری میداند!.شایعه شده زال است و تن و بالهایش را با زغال مرغوب مغیلان های عراق سیاه میکند.تیغ آغشته به خونی غلیظ در خاک میغلطد .چشمان باز مانده اش کدر شده.حالم بهم خورد.پیدایش کردم!آخر سر پیدایش کردم!غوک شدم و جهیدم،زاغ شدم و پریدم،مرغابی شدم و کوچیدم...همه به امید آنکه فقط یک بار در آغوشش بگیرم.همه به آرزوی غنودن در کنارش روی سبزه ها ،غزل خواندن ها،در آرامش چپیدن های دور از اغیار...ای دریغ که الاغ بودم و ندیدم.دروغ ها را ندیدم...دست هایم را بغل کردم و ایستادم.چراغ روشن کردم و نشستم.پر سیمرغ آتش زدم و چاره طلبیدم.در رنجش نشستم و کوشیدم.چشم بر چشمش دوختم و خونخورده خندیدم ساکت ماندم و غرغر و غوغای ذهنش را شنیدم.غبار از رختش تکاندم و رقصیدم.در آغاز شب، داغی لب هایش را در غلغله وغربت بازار بغداد بوسیدم...
+متال گوش نده پدرسگ.متال گوش نده پدرسگ.متال گوش نده پدرسگ!که گوه بخوری باز گیر بدی به آغاز و پایان و شرق و غرب و اوکراین