همه ش پسرفته
درس نمیخونم...درس خوندن جایگاه شو از دست داده بود برام انگار،تاثیر اونه؟شاید،شاید که نه،هست،با این که ستایش میکنه این چیزا رو ولی خب انگیزه ی ادمو هم میگیره،یعنی برای خودش نمیخواد تو زندگیش جایی ندارن،منم دمخورشم دیگه،تاثیر داره،کلا دور و برم پر شده ازین ادما،ادمای متعارف،کسایی که وقتی برای کارای بزرگ ندارن،منم وقتی ندارما،ولی بهش علاقه دارم اونا انگار براشون بی تفاوته...دارم از بی اعتباری سقط میشم...کاش بودی...شاید چون تو تنها کسی هستی که میدونم تو این فازی...مطمینم تو این فازی...بهت نیاز دارم...میخوام بگم بیا کمکم کن...بیا آدم مهمی بشیم...من تنهام.هیچکسی رو نمیشناسم بتونم باهاش راجع به ایده الم حرف بزنم.هیشکی نیست که بتونم پا به پاش بدوم..همراه میخوام...آرزوهام دارن میمیرن..شایدم مردن.اون هست ها.دوستش دارم.هیچکس برام اون نمیشه.منو میخندونه.ارامش میده بهم.دوستم داره.هیچی برام کم نمیذاره.ولی تو فاز نیست...دست خودشم نیست.تو ذاتش نیست.هرکسی نمیتونه فریک باشه.ویردو بودن هم عالمی داره.خودت میدونی آدم عادی ای نیستی.منم عادی نیستم.هوا سمی شده.داریم میمیریم .ما برای عادی بودن،یه زندگی عادی ساخته نشدیم.اینکارو باهام نکن،اینکارو با خودت نکن...جواب بده لعنتی.حالا که من به خودم اومدم تو هم به خودت بیا.همیشه یه حسی ته دلم میگه یه دخالتی تو زندگی تخمیت دارم.تو هم تو زندگی کیری من داری...اخلاقامون بهم نمیخوره،زیاد دعوامون خواهد شد و میشد قبلا،دعوا که نه،رو مخ هم میرفتیم.ولی بازم مطمینم تو همونی هستی که کنارش پیشرفت میکنم .نیاز دارم بهت لعنتی...زندگیمون پسرفته..
- ۰۲/۰۴/۱۰