روزی ازین روزها ،آتشت خواهم زد عزیزم...
سگ ولگرد | سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ب.ظ |
۱ نظر
دارم میمیرم... آنقدر دلم میخواد یک نفر را بکشم که در تصور نمیگنجد...مرا به جنون رسانده،دارم خودخوری میکنم....چرا اینقدر تباه شده ام یهو؟...امکان ندارد نتیجه ای به او واگذار کنم... خونم دارد قل قل میزند...
- ۹۹/۰۷/۲۲
یاد دو بیت آخر شعر «پیکرتراش» نادر نادرپور افتادم:
هشدار زانکه در پس این پردهی نیاز
آن بتتراشِ بلهوسِ چشمبستهام
یک شب که خشم عشق تو دیوانهام کند
بینند سایهها که تو را هم شکستهام