من حالشو ندارم...
من از آن دسته آدم های هستم که به قول معروف اگر الان تو سرشان بزنی سال دیگر میگویند آخ و اگر سگ به پاچه شأن برود چخش نمیکنند....از سال نمیدانم چند که گمانم یکی دو سال پیش میشود اسمم سگ ولگرد شده و از همان روز اول تا همین ثانیه ماشاالله میخواهم یک معرفی تپل مپل و پر عرض و محتوا راجب این قسیون کنم که چرا سگ ولگرد؟ولی حالش را ندارم،حوصله اش را هم ندارم...یا مثلا برای فیلم ها،هزارتا لفیلم میخواهم اینجا معرفی کنم ولی نه حال عکس آپلود کردن هست نه حوصله ی شناسنامه نوشتن...یا مثلا همین قالب،هزار سال است میخواهم عوضش کنم ،بروم یک قالب زنم زینبو ی پر زرق و برق چشم گیر!برایش بیابم ،قالب خیلی مهم است از محتوا مهم تر آدم باید با قالب وبلاگش حال کند،ولی چون اعصاب درد سر ندارم همین قالب خیلی هم شیک است...گور پدر همه چیز،میدانید من باید به شدت مهار شوم گاهی به تخمم ترین آدمی میشوم که در عمرتان ممکن است دیده باشید،شب کنکور تا ساعت سه بعد از نصف شب فیلم میدیدم...میخواهم این وبلاگ را تعطیل کنم بروم یک وب دیگر ،وبش را هم ساخته ام،اما حال این که پست بگذارم را ندارم ...همین جا لش کرده ام دیگر حال برخاستن نیست...
- ۹۹/۰۷/۰۱