عینکِ حرامزاده
اشکم را دیگر در اورده اند ..نمی دانم بخندم یا گریه کنم ..مثل صحنه های کمدی های فرندز میماند ..به معنای واقعی پاره شده ام...یکی دو هفته ای میشود با نمره ی چشم به چشم بیایی به جمع عینکی ها پیوسته ام و عینک خدا لعنت شده ام دیوانه ام کرده...
روز اول رفتم و به خاطر این صورت وامانده که هیچ قماش عینکی به رویش نمی چربد یک عینک فریم نازک قاب کوچک فلزی برداشتم که هنوز به یک ساعت نکشیده خرذوق خرذوق رفتم ان را با یک فریم فلزی قاب درشت تاخت زدم...خوب روز بعد و شیشه ها برش خورده و این ملک الموت من اماده ...یک هفته ای روی چششم بود که داشتم کور می شدم ..چشم راستم ضعیف تر است..اصلا کور است.. بدبختی این بود که دسته ی عینک سمت راست تو چشمم بود میدان دیدم به شدت ضعیف و چشمم از شدت درد داشت از کاسه در می امد..گاهی حتی فکر میکردم اصلا با چشم راستم نمی بینم اول خیال میکردم فروم تاب دارد یا خار دارد ولی وقتی در اینه دقیق شدم و کولیس روی قاب هایش افتاد مشخص شد قاب راست از قاب چپ کوچک تر است(شاید بگویید مگر میشود بله میشود ! شانس تخمی من است )خب رفیتم فریم را عوض کردیم که دوباره من مثل ندیده ها برگشتم ان راهم با یک کائوچویی تاخت زدم قرار شد شیشه های ان فریم قبلی را روی این یکی بیندازیم ..روز بعد عینک امده که باز می بینم قاب هایش کوچک و بزرگ اند:/رفتیم دادیم گفتیم اقا اصلا برای خود این عینک شیشه ببر ..الان به دستم رسیده که بعللللللله...احتمالا از روی ان شیشه های قبلی بریده چمیدانم چه گهی تناول فرموده اصلا شاید شیشه های قبلی ریخت فریم را عوض کرده...باز هم قاب ها کوچک و بزرگ اند حتی از دفعه قبل بیشتر ریده.. کاملا ریده..(مثل خایه..همش تصور میکنم خایه های شیشه ای روی صورتم گذاشته ام) ...دیگر رویم نمی شود بگویم بروید عوضش کنید...دارم به فرو پاشی روانی می رسم ...اشکم را در اورده اند دارم دیوانه میشوم...
در کل "عینک خر است".
:-)